داستان حضرت یونس و دعای او در شکم ماهی 
کد خبر: 4144878
تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۸:۱۸
در صحبت قرآن/ 146

داستان حضرت یونس و دعای او در شکم ماهی 

فطرت اخلاقی انسان‌ها نماینده خداوند است و اوست که همه را پس از گمراهی به راه راست برمی‌‌گرداند و به حقیقت غم تنهایی و ملامت وجدان سنگین‌تر از مسئولیت هدایت خلق است.

۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.

کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.

این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.

گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌‎هایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. یکصد و چهل و ششمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «داستان حضرت یونس و دعای او در شکم ماهی» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

 

وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۸۷﴾ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ ﴿۸۸﴾(انبیا 88-87) 

و(یاد کن از) ذوالنون(یونس پیغمبر) هنگامی که به خشم امت خود را ترک کرد و پنداشت که ما هرگز او را در تنگنا نمی‌افکنیم(پس چون به دریا افتاد و در شکم ماهی فرو شد) در ظلمات بحر ندا برآورد که ای خدا منزّه و سبحان که هیچ خدایی جز تو نیست، همانا که من از ستمکاران بودم(87) پس ما دعای او را اجابت کردیم و او را از غم و غصه رهاندیم و بدین گونه اهل ایمان را از تنگناها نجات می‌بخشیم(88).

ذوالنون به معنی «آن کس که گرفتار نهنگ شد» همان حضرت یونس است و داستان او بنا بر روایات چنین است که مدتی امتش را به خدا و راستی و درستی دعوت کرد اما چون حاصلی به دست نیامد ایشان را نفرین کرد و مقرر شد که خداوند عذابی بر ایشان بفرستد ولی هنگام نزول بلا مردم به درگاه خداوند توبه کردند و خدا آن عذاب را از ایشان بگردانید اما همچنان در برابر یونس به سرکشی پرداختند و یونس از آنان خشمگین شد و ایشان را ترک گفت در حالی که گمان داشت اگر از دست آنها رهایی یابد دیگر کسی را بر او قدرتی نیست. پس با این قهر سوار کشتی شد و چون دریا طوفانی گردید کشتی نشستگان گفتند باید یک نفر را به قرعه قربانی کنیم تا دریا آرام شود. از قضا قرعه به نام یونس افتاد. یونس را به دریا افکندند و نهنگی او را بلعید و یونس در آن تاریکی مطلق خدا را یاد کرد و گفت ای پروردگار من، جز تو خدایی نیست. تو پاک و منزهی و من در شمار ظالمان بودم(که عهد رسالت را رها کردم و بگریختم) و خداوند توبه او را می‌پذیرد و او را نجات می‌بخشد و ماهی او را در کنار ساحلی از دهان بیرون می‌اندازد آنگاه از گیاهان آن ساحل غذایی می‌خورد و قوتی می‌گیرد و به سوی قوم خویش باز می‌گردد و به رسالت خود ادامه می‌دهد و این توفیقی عظیم می‌یابد.

اریک فرُم در کتاب «زبان از یاد رفته» که در آن زبان رویاها و قصه‌ها و اسطوره‌ها را تفسیر کرده است از جمله داستان یونس را البته به روایت کتاب مقدس، تصویری از مراحل مختلف سیر درونی یونس دانسته و به عنوان یک داستان رمزی معنی کرده و کاربرد آن را تعمیم داده است.

این تصویر برای هر انسانی که از تعهد اخلاقی خود گریخته باشد مصداق پیدا می‌کند مراتب گریز از تعهد برای یونس چنین است که اول به خشم می‌آید و خشم نخستین حجابی است بین او و خلق که خود را می‌بیند و خلق را نمی‌بیند؛ و در مرحله بعد به این نیز اکتفا نمی‌کند و به مکانی دور می‌رود و باز میل او به دوری از این مسئولیت چندان شدید می‌شود که به قصد سفر در کشتی می‌نشیند و کشتی نیز خلوت و جدایی دیگری است و چون در کشتی همچنان جماعتی کنار او هستند به یکی از کابین‌های درونی کشتی می‌رود تا به کلی تنها باشد و آنگاه خود را به دریا می‌اندازد و از دریا نیز به دهان نهنگ می‌رود تا به کلی خود را گم کند اما در منتهی درجه فاصله گرفتار تنهایی درون می‌شود و به خود می‌آید و احساس می‌کند که ظلم کرده است و وجدانش او را به توبه وا می‌دارد و عزم جزم می‌کند که به مسئولیت خویش بازگردد و خداوند در همه این مراحل با اوست، زیرا فطرت اخلاقی انسان‌ها نماینده خداوند است و اوست که همه را پس از گمراهی به راه راست برمی‌‌گرداند و به حقیقت غم تنهایی و ملامت وجدان سنگین‌تر از مسئولیت هدایت خلق است.

در ادب فارسی اشارات بسیاری به قصه یونس شده است از تشبیه محض تا تفسیر: 

قرص خورشید در سیاهی شد
یونس اندر دهان ماهی شد 
یوسف دلوی شده چون آفتاب
یونس حوتی شده چون دلو آب (نظامی، مخز الاسرار)

یونسی دیدم نشسته بر لب دریای عشق
گفتمش چونی، جوابم داد بر قانون خویش
گفت بودم اندر این دریا غذای ماهیی 
پس چو حرف نون خمیدم تا شدم ذوالنون خویش (دیوان شمس) 

گر مسبّح باشد از ماهی رهید
ورنه در وی هضم گشت و ناپدید (مثنوی) 

تنگدل زانی که در خون مانده‌ای
در مضیق حبس ذوالنون مانده‌ای (عطار، منطق الطیر) 

یکی از بزرگان گفته است من در عجبم از کسی که غم و غصه‌ای دارد چرا این آیه را نمی‌خواند تا غمش از دل برود؛ زیرا دعایی که در این آیه آمده در شمار دعاهای مستجاب شده است. البته دعا را باید فهمید و سرمشق کار درست قرار داد. 

مولانا بنا بر یک حدیث نبوی گفته است که چون نهایت معراج قرب به خداست و خدا از جهات بیرون است بنابراین حضرت محمد(ص) که بر آسمان رفت معراج بود و یونس که به شیب دریا فرو رفت نیز معراج بود از آنکه در قعر دریا با پروردگارش سخن گفت چنانکه مولانا با نقل حدیثی از پیامبر اکرم گوید: 

گفت پیغمبر که معراج مرا
نیست بر معراج یونس اجتبی 
آن من بالا و آن به شیب
زان که قُرب حق برون است از حسیب 

ابن عربی در فصوص فصلی با عنوان «فص حکمه نفیسه فی کلمة یونسیه» آورده و طی آن حکمت وجودی نفس ناطقه انسانی را در کلمه یونس نهاده و احوال یونس را رمزی از اطوار نفس که برزخ میان عالم جسمانی و روحانی است دانسته است.

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha